عشق پریایی


1.زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد، پس با تمام سکوتم دوستت دارم

2.بسلامتی اونی که دوست داشتنو با تمام وجود یادش دادیم و اون رفت و به یکی دیگه امتحان پس داد

3.خیلی دیره ؛ وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود ، بیشتر از همه دوستت داشت ، ولی . تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود

5.تا حالا شده شوخی شوخی به چشام نگاه کنی تا بفهمی جدی جدی دوستت دارم؟

6.وقتی کسی تو را عاشقانـــــــه دوست دارد شیوه ی بیــان اســم تـو در صدای او متفاوت است /و تــــو می دانی که نامت در لبهـای او ایمن است

7.توی دنیا دو تا نابینا می‌شناسم، یکی تو که هیچ موقع عشقم رو ندیدی، یکی من که کسی رو جز تو ندیدم

8.هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی

9.همیشه سکوتم به معنای پیروزی نیست ، گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا باختی

10.وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد

11.از شمع سه چيز آموختم۱ ايستاده بميرم۲ بيهوده بميرم ۳به پاي تو بمير

12.اگر از تو دورم دليل بي وفايي نيست وفا آن است که نام تو را بر زبان دارم

13.بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا دل اگر بستی ، محکم نبند ، مراقب باش گره کور نزنی ، او میرود ، تو میمانی و یک گره کور

14.بیچاره عروسک دلش میخواست زارزار بگرید ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند

15.گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

16.عشق مثل عبادت کردن می مونه بعد از اینکه نیت کردی دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی

17.فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ، کافیست “دلت” ، “گیر” باشد

18.تنها بودن قدرت می خواهدو این قدرت را کسی به من داد که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم

19.در دسترس بودنت دیگر برایم ارزشی ندارد ، اکنون نه مشترک هستی نه مورد نظر

20.دلتنگی هایم را به رود اگر گویم میبرد با خود / حراسم از دریا و مرگ ماهی هاست

21.ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم

22.تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست،تنها به نگاه او می سپارمت 

23.بهشت فاصله ی پلک بالا و پایین من است ، وقتی که به “تو” نگاه میکنم

24.برای من که کبوتری ام عاشق و سرگردان؛بیا و بام شو،اصلا بیا و دام شو

25.من چک نویس احساسات تو نیستم ، دوستت دارم” هایت را جای دیگری تمرین کن

26.کاش می دانستی در این کویر تنهایی تو را داشتن حس خیس باران است

27.مرهم زخم هایم کنج لبان توست ، بوسه نمیخواهم ، سخن بگو

28.نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی

29.مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم ، اما باز دلتنگم

30.اسکناسه مچاله ی تو دستمو سمت راننده تاکسی گرفتم ، گفت : یه نفری ؟آهسته گفتم خیلی وقته

31.کاش میشد یواشکی خیره بشی توی چشام / یهو من داد بزنم؛ خاطرتو خیلی میخوام

32.ز مهر دوستان در خاطرم یادیست! اگر چه فاصله بسیار ، ارادت همچنان باقیست.

33.دستاتو بذار روی قلبت! گذاشتی؟  آرزومه همیشه بتپه حتی اگه برای من نباشه

34.خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس / ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس

35.یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم  /ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم

36.از ما که گذشت  ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن  تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند

37.اونی که دوستت داره زندگیشو پات میریزه که فقط شادیتو ببینه  تویی که دوست داشته میشی هزارتا ناز میکنی براش!

38.گاه می توان براى یک دوست چند سطر سکوت به یادگار گذاشت  تا او در خلوت خود هر طور که خواست آنرا معنا کند

39.این جمله را هرگز فراموش نکن  “برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است”

40.تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست  بلکه هر لحظه دلم مست تماشایى توست

41.اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم  یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم

42.عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟  عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است

43.خسته ام از لبخند اجباری / خسته از حرف های تکراری/ خسته ام از آدم های تکراری / خسته از محبت های خالی

44.اولین خنده ز بی دردی بود ،آخرین گریه ز بی درمانی

45.خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی! نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه

46.گهگاهی سفری کن به حوالی دلت ،شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت

47.توی دنیایی که قلبا هر کدوم یه جا اسیرن ،کاش به فکر اونا باشیم ، که از این زمونه سیرن

48.جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم / آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم /سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق / چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم

49.دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی

50.ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم /تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم

 

 

 

 

|
صفحه قبل 1 صفحه بعد